داشتم به وبلاگهایی که سرزده بودم فکر میکردم. داشتم فکر میکردم که ما هم مثل دگرجنسگراها فکر میکنیم.
هیچ فرقی هم نداریم. اونها تصور میکنند که ما همجنسگراها فقط به یکسوم میانی بدن فکر میکنیم و ما هم همین تصور را در رابطه با اونها داریم.
هیچ فرقی هم نداریم. اونها تصور میکنند که ما همجنسگراها فقط به یکسوم میانی بدن فکر میکنیم و ما هم همین تصور را در رابطه با اونها داریم.
کاش لااقل ما میتونستیم به انسانها، اونطوری که واقعاً هستند، فکر کنیم. خیلی بده که ما اینهمه توی وبلاگهامون درباره دل خونمون از تصورات نادرست دگرجنسگراها نسبت به خودمون مینویسیم ولی وقتی نوبت به ما میرسه که قضاوت کنیم اصلاً یادمون میره که نباید توی قضاوت تندروی کنیم.
توی پستی که درباره آلن تورینگ نوشته بودم یکی از دوستان نقطهچین کامنت گذاشته که «..ای بابا برای دگرجنسگراها اول مسائل زیرشکمی مهمه بعد علم و دانش!!..»
واقعیت اینه که نه!! دگرجنسگراها فقط به مسائل یک سوم میانی بدن فکر نمیکنند. اونها فقط دچار توهم «خود محق انگاری» شدن و در همیشه تاریخ، بهترین راه محکوم کردن طرف مقابل این بوده که اون را به هوسبازی محکوم کنند. اونها چون خودشون از همجنسگرایی متنفر هستند سعی کردند ما را به هوسبازی و بیبندوباری منتسب کنند و ما هم کورکورانه داریم از اونها تقلید میکنیم. بنظرم توی این جنگ محکوم کردن طرف مقابل، این خود ما هستیم که شکست میخوریم!! و مغلوب میشیم. بهتره که با دقت و ظرافت بیشتری با مسأله برخورد کنیم.
بهتره بجای تهمت زدن به طرف مقابل سعی کنیم واقعیت خودمون را بهش بقبولونیم. اینطوری بهتر نیست؟ بیاید واقعی برخورد کنیم که در بین همجنسگراها هم آدمهای هوسباز هست، ولی تعداد افراد خوب ما بیشتر از آدمهای رادیکالمونه. خوب چرا این واقعیت را به دگرجنسگراها انتقال ندیم؟؟ چرا باید توی یه سیکل معیوب تهمت زدن به طرف مقابل بیفتیم که نه فایدهای داره و نه زجر ما را کم میکنه؟!
سعی کنیم مبارزمون را سازنده کنیم. اینطوری از خودمون هم انرژی کمتری میگیره.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر