سه‌شنبه، خرداد ۱۸، ۱۳۸۹

کرسی های آزادفکری از نوع همجنسگرایانه

الآن که دارم پست دوم وبلاگم را می نویسم با خودم فکر می کنم که توی چه هچلی گیر افتادم!!
بابا از اولش هم نمی خواستم وبلاگ بنویسم، شما منو متهم کردید به نفوذی بودن و مجبورم کردین یه چیزی بنویسم. توی همون پست اول هم انگاری حسابی خیط کاشتم.
حالا الآن هم دستم داره میلرزه که نکنه بیام ابروش را درست کنم و خدای ناکرده بزنم چشمش را هم از حدقه در بیارم!!!

همه ی بدبختی من از اونجا شروع میشه که با خودم گفتم یه طرحی نو در بیندازم و توی وبلاگم یه سری حرفهای جدیدتر بنویسم. مثلاً اینکه درباره سایر دوستان هم احساسی که باهاشون ملاقات کردم چی فکر می کنم؟!
شما تا حالا براتون سؤال نبوده که دیگران راجع بهتون چی فکر می کنند؟ منظور من اینه که شاید 99% ماها دوست داریم ته دل دوستامون را بدونیم. چطور بگم توی رفتارهای اجتماعی خیلی از محظوریت ها باعث میشه که ما نتونیم حرف دلمون را به طرف مقابل بزنیم و میشیم یه سری بازیگر!! برای همین هم هیشکی از ته دل هیشکی خبر نداره.

البته خوب شاید بعضی از برداشت های ما سوء برداشت یا سوء تفاهم باشه. شاید اون چیزهایی که من توی پست قبلی راجع به دوموزی و مانی و فرشاد و محمد نوشتم هیچکدومش درست نباشه، ولی چکار میشه کرد؟؟؟ من هم یه آدم هستم مثل خیلی از آدم های دیگه که بر اساس ظاهر افراد قضاوت می کنم. فکر می کنم وضعیت حال خیلی از افراد جامعه ما اینطوری باشه، یعنی بر اساس اون چیزی که میبینیم و می شنویم خیلی زود قضاوت میکنیم. حتی خیلی زودتر از اون چیزی که تا حالا بهش فکر می کردید!!

من الآن قصد توجیه حرفهای توی پست قبلم را ندارم. الآن می خوام بگم که چرا اون حرفها را زدم. شاید با من به تفاهم برسید که اون حرفها گفتنش بهتر از نگفتنش بود.
موضوع از این قراره که من بارها به مانی گفته بودم که ما همجنسگراها یه چارچوب تعریف شده برای لایف استایلمون، البته متناسب با فرهنگ و جامعمون نداریم. یه جورایی هممون توی سردرگمی بسر می بریم و نمیدونیم چطور یه زندگی سالم با بی.افمون داشته باشیم؟ چطور با مشکلات جامعه کنار بیایم؟ و خیلی چطورهایی که حالشو ندارم بگم.....

یکی از اون چطورها که دونستن جوابش از نون شب واسه من مهمتره اینه که اگر یه روز خواستی با یه عده همجنسگرا ملاقات کنی آیا باید بی.افت (حتی اگر هم در حال try هستین!!) خبر داشته باشه یا نه؟؟
جدی میگم که اون رفتار دزدکی محمد باعث شد بد جوری توی ذوقم بخوره! یه لحظه خودم را جای بی.افش گذاشتم.
نمیدونی چه حالی میشدم اگر می فهمیدم بی.اف یا به زعم من جی.افم بدون اطلاع من رفته با یه سری افراد غریبه ملاقات کرده!!

حالا من که برداشت بدی کردم ولی خوب شاید اشتباه کردم. هنوز منتظرم یکی برام توضیح بده و اگر اشتباه می کنم منو از ضلالت در بیاره.
البته محمد ویژگیهای خوبی هم داره که خوب میشه به موقع خودش راجع بهش صحبت کرد. من توی پست اولم اون ویژگی هایی را که در نگاه اول دستگیرم شد نوشتم!
برای برداشت اول هم 2 ساعت که خیلیه! با 10 دقیقه هم کار راه میفته!!
اینجوری نیست؟

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر