راستش از وقتی که شروع به نوشتن این وبلاگ کردم و بعضاً کامنتهایی درباره همجنسگرایی توی وبلاگهای دیگه گذاشتم، متوجه یک روند تلخ شدم.
روند تلخی که تا حدودی پایههای فکری من را سست کرد. الآن به این فکر میکنم که ما همجنسگراها داریم به کجا میریم؟؟؟
من متوجه شدم که یه عده از وبلاگنویسهای همجنسگرا کلاً مودشون یه جورایی غمگینه و اگه امروز از غم و غصه دق نکنن حتماً فردا خودشون را یا حلقآویز میکنن و یا توی ایستگاه مترو میپرن جلوی قطار!!
راستش واسهی این دوستان من نمیتونم کاری بکنم! امیدوارم که خیلی زود ناراحتیاشون برطرف بشه و یه زندگی شاد و توأم با عشق داشته باشن.
یه عده از وبلاگنویسها هم زدن توی خط عکس و فیلم و فکر میکنم که چون هیچکدام از مدلهاشون ایرانی نیستن، کارشون از حد یه کپی عکس از سایتهای غیراخلاقی (خواهشاً گیر ندین، چون به این نام معروفند) فراتر نمیره. احتمالاً دارن دغدغشون را با این عکسها و فیلمها به جامعه نشون میدن. امیدوارم که موفق باشن و جامعه درکشون کنه!
یه عده هم هستن که مود کاری وبلاگشون توی مایههای تحلیل و استدلاله که البته گاهی لابهلای تحلیلهاشون یه سری خاطرات و اینها هم نقل میکنن.
این دستهی آخری یه جورایی بگینگی باعث تحیر و سرگشتگی من شدن. البته خودم هم توی این دسته جا میگیرم، و البته خیلی از دوستان دیگر. توی اینجور وبلاگها اکثراً تحلیلها و کامنتها دارای ویژگیهای زیر هستن:
۱- نویسنده اثر فکر میکنه که منورالفکر و عقل کله و برای همین هم همهچیز را زیر سؤال میبره
۲- معمولاً اهداف یه کپیبرداری ناقص از کشورهای غربیه
۳- عموماً مردم و جامعهی ایران یه عده هویج فرض شدن که آیکیوی یه سوسک مرده هم از اونها بیشتره
۴- خوانندگان وبلاگ منظور نویسنده را اونجوری که دوست دارن برداشت میکنن و برای اینکه به نویسندهی وبلاگ ثابت کنن برداشتی که از حرفهاش کردن اشتباهه، از سیر تا پیاز گفتههاش را زیر سؤال میبرن
۵- معمولاً اشتباهات کوچک، حتی در حد غلطهای املائی صدای خواننده را در میاره
۶- تقریباً هیچ دو نفر همجنسگرایی سر یه قضیه توافق ندارن و همیشه اما و اگر توی کامنتها موج میزنه، ولو در موارد بسیار جزئی!
این مورد آخری یعنی مورد ۶ باعث شده که من به کل مبحث همجنسگرایی شک کنم. دست خودم نیست. شاید ما داریم اشتباه میکنیم. شاهدش هم آیهی شریفه که میفرماید: «ائنکم لتأتون الرجال شهوة من دون النساء بل انتم قوم تجهلون» که به استناد صحبتهای آقایون علما، ما همجنسگراها را به جهالت متهم کرده. شاید واقعاً جاهلیم و خودمون خبر نداریم!!
یه جورایی دارم فکر میکنم که نکنه ما داریم راه را اشتباه میریم؟! آخه اینطوری نمیشه که هممون داریم استدلال میکنیم، ولی همیشه نتایج استدلالهامون برعکس همدیگه است. افکارمون حتی نزدیک به هم نیستند.
(برای جلوگیری از سوء برداشت میگم که تفاوت در سلیقهها همیشه وجود داره، ولی مشکل اینه که توی عموم استدلالها بحث سلیقه مطرح نمیشه و حرفها همه انگار آیهی قرآنه، ضمن اینکه بالاخره ما باید سر یه سری چیزهای پایهای توافق داشته باشیم که عموماً نداریم)
البته اینجور برداشت میکنم که مثلاً من یه جورایی Aggressive هستم و توی بحثها چون سعی میکنم کم نیارم و طرف مقابل را سر جاش بنشونم، به هر استدلال و مطلبی متوسل میشم ولو اینکه بحث کلاً به بیراهه بره. و همینه که به این مشکل خوردم. شاید اینجور رفتار پرخاشگرانه من باعث شده تا نه من حرف دیگران را متوجه بشم و نه دیگران حرف منو.
ای کاش این مطلب فقط درباره من صادق بود. آخه توی پستها و کامنتهای دیگران هم این را میبینم.
آره!!
یه جورایی شک کردم.
یعنی با این اوضاع میشه سر یه سری لایفاستایل متناسب با جامعهی ایرانی برای همجنسگراهای ایران توافقی حاصل بشه؟؟