یکشنبه، تیر ۲۰، ۱۳۸۹

فضولی در کار خدا موقوف

یه دوستی توی وبلاگش یه پستی گذاشته بود که نکته‌ی ظریفی داشت و حال کردم با کامنتی که براش گذاشتم.
من باب تفنن هردو را اینجا میارم:

این روزا حسابی وقتم پره...کلاس زبان و ژیمیناستیک و نقاشی و ...


دوباره تابستون شده و این خواهر من پسر نابغه ی چهار ساله ش رو برای تمام کلاسایی که بالا اسم بردم ثبت نام کرده !! آخه مگه بچه چهار ساله چقدر کشش داره؟!
البته این وروجک چهار ساله ما شدید نابغه س !!
دیروز یه سوالی ازم پرسید که تا حالا بهش فکر نکرده بودم !
نابغه : دایی ممل
جون دایی ؟
نابغه : دایی ممل جون...میگما...خدای مهربون چرا این سوسکارو درست کرده ؟!!
گفتم نگو دایی جون...گناهه...تو کار خدا فضولی!!!....نه...نه...نه...نه
نابغه : آخه دایی...خدای مهربون این سوسکارو می خواد چیکار...اینا که به درد نمی خورن؟
اینجا بود که کم آوردم...خدا اون روزو نیاره که دایی ... پیش خواهرزاده کم بیاره!!
بد دردیه...
به خودم گفتم : ممل...به خودت بیا...19 سال از این جقله عقب هستی یااااا
این جوجه چهار ساله ش بیشتر نیست و به این فکر رسیده اما تو 23 سالته اما هنوز به این کله ی پوکت چنین فکری خطور نکرده...

من هم نوشتم:

اتفاقاً توی وبلاگ یه سوسکه داشتم می‌خوندم که خواهرزادش ازش پرسیده بود:
سوسک نابغه:دایی جون!
سوسک وبلاگ نویس: بله عزیزم...
سوسک نابغه:این آدما خودشون یه طرف مایه‌ي تعجبن، گی‌هاشون یه طرف دیگه!
سوسک وبلاگ‌نویس: چطور مگه؟
سوسک نابغه: آخه آدم معمولیا تا یه سوسک میبینن یا در میرن و یا میزنن ما را لت‌وپار می‌کنن....
سوسک وبلاگ‌نویس: خوب...
سوسک نابغه: این گی‌هاشون یه جوری بهمون نگاه میکنن انگاری تا حالا سوسک ندیدن... یه جوری نگاه میکنن که انگاری ما توی این دنیا زیادی هستیم
سوسک وبلاگ‌نویس: ولشون کن دایی‌جون! این گی‌ها یه تختشون کمه! خودشون توی آدمها جایی ندارن، اونوقت میان به ما گیر میدن... اتفاقاً چند وقت پیش توی وبلاگ یکیشون می‌خوندم که پرسیده بود این سوسک‌ها به چه دردی می‌خورن و چرا خدا اینها را آفریده؟!...
سوسک نابغه: آخه یکی نیست بهشون بگه برید اول ببینید چرا خدا گی‌ها را آفریده، بعد بیاید به ما گیر بدین....
سوسک وبلاگ‌نویس: آره دایی‌جون، اتفاقاً من هم یه کامنتی توی همین مایه‌ها واسش گذاشتم...
:))


--------------------------------------------------------------------------------
پی‌نوشت:
البته گیر ندین که چرا زمان توش قاتی پاتی شده! آخه زمان توی دنیای ما با دنیای سوسک‌ها فرق داره و البته بین زمان ما و زمان اونها یه اندرکنش‌هایی وجود داره که ارتباط دنیای ما و دنیای سوسک‌ها میشه چیزی شبیه سریال معروف LOST
دیگه حرفی ندارم! 

پی‌نوشت ۲:
راستی نپرسین که این سوسکه توی وبلاگ یه همجنسگرا چی‌کار می‌کرده؟! 
بالاخره یه جورایی گذرش افتاده به وبلاگ اون همجنسگرا :)) 

۶ نظر:

  1. خیلی باحال بودپسر...
    دیالوگات حرف ندارن...من باید کشفت کنم
    داری حروم میشی تو

    پاسخحذف
  2. خوشم میاد که با کامنت های خودت حال میکنی..! :دی

    یوسف

    پاسخحذف
  3. چاکر یوسف عزیز هم هستیم!
    بالاخره هرکی یه جایی با خودش حال میکنه!
    یکی توی اینترنت، یکی توی پارتی، یکی توی حموم!
    مهم اینه که آدم با هیشکی که حال نکنه با خودش حال کنه...

    پاسخحذف
  4. خیلی اعتماد به نفس داری!! پررو با کامنت خودت حال میکنی؟!!
    در مورد این نظر سنجی که گذاشتی چند بار خواستم رای بدم اما نمیشه! اخه گزینه هایی که گذاشتی یا کاملا اینوری هستن یا کاملا اونوری!!! چی کار کنیم بالاخره! وسطشون گیر کردیم دایم له میشیم!

    پاسخحذف
  5. گلوله ی اعتماد به نفس ..
    خدائیش اگه نخوام بگم خیلی خود بزرگ بین ، خود رای ، خود پرست ، خود خواه + هزارتا خود خود دیگه هستی ، جواب قشنگی بهش دادی ;-) :-))
    به قول خودت هر کی یه جایی حال می کنه ، "یکی توی اینترنت، یکی توی پارتی، یکی توی حموم!"
    اما نتیجه ی تمام اینا باید یکی باشه ، پس مثل پسرای خوب برو لباس زیرتو عوض کن که بد خرابکاری کردی :-))
    --------------------------------
    دیگه دیگه .. هر کس به طریقی .. بیخیال ..

    پاسخحذف