دوشنبه، مهر ۱۹، ۱۳۸۹

یک راه اساسی برای افزایش اوج لذت جنسی

شاید بسیاری از دوستان همجنسگرا در هنگام انجام رابطه جنسی با شریک خود به این مسأله برخورد کرده باشند که یکی از طرفین به اوج لذت جنسی خود نمیرسد. از این مهمتر آن است که بعلت اینکه بسیاری از همجنسگراها (بالاخص در ایران) راه های درست و نکات ظریف برقراری ارتباط جنسی را نمی‏دانند شاید نتوانند از رابطه خود کمال لذت را بدست بیاورند.
حال مسأله به این شکل مطرح میشود که آیا راه حلی برای این دسته از افراد وجود دارد؟؟
پاسخ این است که آری
باید.....

جمعه، مهر ۱۶، ۱۳۸۹

عشق افلاطونی 2

توی پست قبلی، یعنی "عشق افلاطونی" یه توضیحاتی راجع به عشق افلاطونی و عشق غیر افلاطونی داده بودم که به معنی کلمه گمراه کننده و نادرست بود. چطوری بگم؟ فکر میکنم که همه چیز، از دکتر آرش نراقی تا تلویزیون بی.بی.سی و امثالهم دست به دست هم داده بودند که من دچار سوء برداشت از عشق افلاطونی بشم!

"عشق افلاطونی" یعنی عشقی که در اون رابطه جنسی مطرح نباشه! یه جورایی عشق فقط بخاطر خدا، یه چیزی شبیه عشق پدر و مادر به فرزندان.

من البته معذرت خواهی میکنم و شما هم اگر مطابق با پست Forgive and Forget قسمت دوم، من را ببخشید(البته فراموش نکنید) به تقوا نزدیکتر است! :دی
اصلاً نمیدونم چرا بدون حتی یک نگاه به دیکشنری و یا ویکیپدیا یه همچین برداشتی درباره عشق افلاطونی کرده بودم، ولی سعی میکنم که من بعد دقت بیشتری به خرج بدم!
ولی با همه ی این اوصاف، تأکید میکنم که حتماً مقاله دکتر آرش نراقی با عنوان "اقلیت‏های جنسی" را بخونید. خیلی خوبه!
ضمناً در آخر از "پرشین جی لوگز" و "مهرداد" تشکر میکنم بخاطر کمکی که به من رسوندن و من را متوجه اشتباهم کردند!!
:دی  :)

عشق افلاطونی

این روزها خیلی مد شده که از واژه های "عشق افلاطونی" یا "عشق غیر افلاطونی" توی گفتگوهای روزمره استفاده بشه! بخصوص توی رسانه هایی مانند بی.بی.سی. فارسی از این دو عبارت زیاد استفاده میکنند.
تا حالا با خودتون فکر کردین که این عبارات از کجا اومده و چرا؟؟
خوب من یه زمانی (حدود 2 ماه پیش) یه پستی توی وبلاگم نوشتم با عنوان "اقلیت های جنسی" که در اون یه مقاله از دکتر آرش نراقی درباره توجیه منطقی و عقلی همجنسگرایی را برای مطالعه پیشنهاد داده بودم و گفته بودم که خوندنش برای همه ی همجنسگراها واجب عینی و برای الباقی خلایق مستحب مؤکده!!
حالا اگر اون را خونده باشید میدونید که عشق افلاطونی یعنی چی؟!
بگذارید فرض کنیم که اون مقاله را نخوندین (که البته امیدوارم هرچه زودتر دانلودش کنید و با حوصله همش را مطالعه کنید)، پس بر خود فرض میدانم که براتون از عشق افلاطونی بگم.
جونم براتون بگه که توی اون قدیما، توی یه کشوری به نام یونان باستان، ملتی زندگی میکردن که در بینشون بعضی ها فکر میکردن میتونن با تفکر و منطق، دلیل همه چیز را پیدا کنند!
یکیشون مثلاً همین افلاطون بود. در تاریخ قبل از اون و بعدش هم افرادی بودن که با منطق سعی در توجیه عشق بین یک مرد و یک زن داشتند. ولی بنظر یکی از موفق ترین توجیهات همانی بود که افلاطون ارائه داد. همانی که شاید علمای اسلامی هم توی کتابهاشون و بحثهاشون مطرح میکنن.
لب کلام این بود که هدف غایی از خلقت انسان و دستگاه تناسلیش، انجام اعمال کثیفی مثل نزدیکی از پشت، مجامعت النفس (ج.ل.ق.) و یا عمل شنیع مجامعت با همجنس نیست، پس چون اینها هدف غایی خلقت آلت تناسلی نیست و حتی حیوانات هم بر این نکته واقفند، از نظر افلاطون ارتکاب به عمل بی‏شرمانه و پست هم‏جنس‏بازی، کاری مذموم و ناپسند بود.
خلاصه اینکه چون افلاطون بصورت عقلی عشق بین زن و مرد را قبول کرده بود و توانسته بود عشق بین همجنس‏ها و یا عشق به حیوانات و اینجور چیزها را با منطق مردود و باطل اعلام کنه، به احترام آن بزرگوار، به عشق بین زن و مرد نام "عشق افلاطونی" را اطلاق کردند و چون افلاطون همجنسبازی را قبول نداشت و البته با پیشرفت علم و تکنولوژی و زمانی که عقل بشر کاملتر شد، لغت "عشق غیر افلاطونی" را برای سایر انواع عشق (یعنی عشق میان همجنس‏گراها) بکار بردند. باید تذکر بدهم که چون این لغت یه مقداری همچین دهن پرکنه، کاربردش در افواه عموم بتدریج فراگیر شد.

در آخر تأکید میکنم که مقاله دکتر آرش نراقی درباره اقلیت‏های جنسی را حتماً بخونید. منتظر هستم ببینم ازش چی متوجه شدین!؟

پنجشنبه، مهر ۱۵، ۱۳۸۹

ما واقعاً چی میخوایم؟

توی پست قبلیم، یعنی "من هم میخوام" یه کمی از تنهایی گفته بودم و از اینکه توی رختخواب سخته با عشقت بخوای انگلیسی صحبت کنی!
از قضا دوست ظریفی (بعلت اینکه بچه‏ی خوبیه، لینک وبلاگش را بهتون نمیدم :دی) برای ما کامنت گذاشته بود که :
اگه مشکلت فقط رختخوابه(توی پستت بیشتر از اینکه شب کسی رو نداری و اینا حرف زدی) مشکلی نیست که ، س.. یه زبان بین المللیه! همه میفهمنش.لازم نیست هم زبون باشین
خوب راستش منظورم این بود که شما اگه بخوای توی رختخواب حست را با زبان انگلیسی به عشقت منتقل کنی، مخصوصاً اگر اون هم انگلیسی زبان نباشه، شاید نتونی حق مطلب را ادا کنی! شاید خیلی سخت باشه بخواید همدیگه را عمیقاً درک کنید.
مثال میزنم:
مثلاً توی فارسی اگر یکی بهمون بگه چطوری عزیزم؟! (البته با لحن مناسب) ممکنه قند توی دل ما آب بشه، ممکنه خدای ناکرده همینجوری هم به ارگاسم برسیم، چه رسد به ادامه کار، ولی اگر یکی به هر شکلی هم به ما بگه How are you darling شاید به هیچ وجه حسی جز درک معنی جمله بهمون دست نده! چون ما عموماً توی درک عمق معانی یک زبان خارجی تبحر زبان مادریمون را نداریم! 
اینجا توی عراق جملاتی مثل "اشلونک؟" یا "اشلون صحتک؟" هست که به معنی "چطور هستی؟" و "احوالت چطوره؟" هستن، ولی موقع صحبت با یه عراقی، هیچکدوم از این جملات اون حس معادل فارسیشون را به من نمیده، با وجود اینکه میدونم که کاربرد اونها در زبان عراقی عین کاربردشون توی فارسیه!
همین مسأله توی خیلی از جملات دیگه هم وجود داره!
حتی جالبه که آدم های عراقی اگه باهاشون به لهجه خودشون صحبت کنی خیلی بیشتر حال میکنن تا اینکه یه سری کلمات را دست و پا شکسته ادا کنی! بنظرم همین هم درمورد ما ایرانیها صادقه! مثلاً وقتی یه کارگر عراقی به من میگه "قربانت مهندس!" من خیلی خرکیف میشم، یا وقتی میگه "مهندس، چطوری؟"

بگذریم از اینها!! این پست را من البته با یه هدف دیگه شروع کردم. راستش کامنت این دوستمون کمی منو به فکر فرو برد که آخه چرا ما همجنسگراها هم نمیدونیم دنبال چی هستیم؟! اگه ما خودمون ندونیم چی میخوایم، دگرجنسگراها راجع به ما چی فکر میکنن؟؟!!
راستش من نیاز به عمل جنسی را نفی نمیکنم ولی بنظرم شخص بنده هدف اصلیم از بدنبال عشق همجنس بودن، فقط ارضای غریزه جنسی نیست.بنظر من اگر شب در آغوش عشقت بخوابی لذتش از خود عمل جنسی بیشتره! آدم احساس آرامش بهش دست میده وقتی گرمای بدن عشقش را به مدت طولانی در کنارش حس میکنه. اصلاً وقتی در کنار عشقت خوابیدی، بوی بدنش تو رو مست میکنه (البته منظورم بوی خاص بدن هر شخصه، ذهنتون به جاهای بد نره! :دی)
راستی باید تذکر بدم که اینها که گفتم علایق و سلایق منه، شاید یک همجنسگرای دیگه اصلاً اینطوری فکر نکنه، کما اینکه در بین دگرجنسگراها هم سلایق بسیار متنوعه! البته من به این اعتقاداتم پایبندم و برای همین هم دنبال یک عشق پایدارم که بر اساس تفاهم و همخوانی بنا بشه! دوست دارم طرفم را خوب بشناسم و بعد باهاش زندگی کنم، نه اینکه برای شناختش سریع برم سراغ ترای! چطوری بگم؟! بنظرم ترای هم قسمتی از مراحل شناخته ولی باید قبلش طرفت را با معیارهای مناسب بسنجی تا مطمئن بشی که در کنارش آروم میگیری. من دوست دارم بجای همخوابگی با افراد زیاد در زمان‏های کوتاه، با یک نفر برای زمانی طولانی باشم. چقدر فلسفی شد؟!

راستش من یه مدتی با یه روانشناس صحبت داشتم. خیلی آدم واردی بود! ولی وقتی فهمید من همجنسگرا هستم یه لغزش تکنیکی کرد، البته حق هم داشت چون توی ایران متخصص همجنسگراها خیلی خیلی کم هست.
یه دفعه داشتیم درمورد اینکه توی ایران چوب توی پاچه همجنسگراها میکنن و اینکه من آزاد نیستم تا عشقم را انتخاب کنم صحبت میکردیم که اون بهم گفت: میتونی برای زندگی توی ایران با یه خانم ازدواج کنی و اگه حین همخوابگی ارضا نشدی میتونی ج.ل.ق. بزنی! :))
حرفش ابتدا برام مسخره و خنده دار بنظر رسید، ولی الآن که فکرش را میکنم میبینم این حرف از یه واقعیت تلخ نشأت میگیره و اون اینه که دگرجنسگراها فکر میکنن ما همجنسگراها، هدفمون از مطرح کردن عشق به همجنس فقط دستیابی به موقعیت یه عمل جنسی با لذت بیشتره! درصورتی که برای من اصلاً اینطوری نیست. من اصالتاً فقط عاشق افرادی از جنس خودم میشم و حتی از اینکه با عشقم توی رستوران شام بخوریم، یا با هم پشت تلفن لاس بزنیم، یا با هم بریم گردش و یا در کنار هم  (البته با لباس و حفظ شئونات اسلامی و نیز رعایت فاصله مطمئنه 2 میلیمتر از همدیگر) بخوابیم هم لذت جنسی میبرم!
این چیزها برای من با یه عشق از جماعت نسوان حاصل نمیشه!
پس فراموش نکنید که عمل جنسی توی زندگی مهمترین چیز نیست، خیلی چیزهای دیگه هم هست که به زیبایی و شیرینی زندگی کمک میکنن. اگه هدف من از ازدواج (با همجنس) فقط رسیدن به ارگاسم  بود، شاید راه حل اون دکتر روانشناس و یا پیشنهاد این دوستمون که میگفت  زبان رابطه جنسی یه زبان بین المللی و همه میفهمنش، به کار من میومد.... ولی حیف که من انسان دیگری هستم..... حیف!!!
بنظرتون من توی این دنیا تک افتادم یا بین شما هم افرادی هستن که دیدشون نسبت به عشق و عمل جنسی شبیه من باشه! :دی ......

چهارشنبه، مهر ۱۴، ۱۳۸۹

من هم میخوام

امشب داشتم پست روزهای خوب دوستان عزیز، نقطه چین ها را میخوندم!
اولاً خوشحال شدم که این دو تا کبوتر عاشق اینقدر خوب تونستن با مشکلات کنار بیان و یه زندگی  دوست داشتنی واسه خودشون بسازن! امیدوارم همیشه خوش باشن.
ولی خوب یه لحظه احساس تنهایی بر من مستولی شد! آخه من هنوز تنهام و عشقی ندارم که شب در کنارش آروم بگیرم!
یکی از مشکلات من اینه که خیلی کم ایران میام و توی این کشور عراق هم که هستم وضع همجنسگراها بدتر از ایرانه!
البته اگه وضع همجنسگراها توی عراق بهتر از ایران بود، باز هم نمیتونستم به عشق برسم، چون فکر میکنم توی یه زندگی عاشقانه، اولین فاکتور اینه که زبون همدیگه را بفهمیم، و خوب من هنوز هم توی فهمیدن عراقی مشکل دارم. با انگلیسی هم نمیشه شب را به رختخواب رفت، چون اون موقع هردومون نمیفهمیم طرف مقابل چی میگه؟!
کاش ما هم از تنهایی در بیایم!
:دی

سه‌شنبه، مهر ۱۳، ۱۳۸۹

Forgive and Forget قسمت دوم

در مورد این پست باید بگم که اگه نمیدونید Forgive and Forget یعنی چی، بهتره که به پست مرتبط قبلی من یعنی "Forgive and Forget قسمت اول" مراجعه کنید.
خوب این اصطلاح من یه جورایی به نظر سنجی اخیر وبلاگم ربط داشت. توی نظرسنجی پرسیده بودم که:

اگر یک نفر فقط برای ارضای غریزه جنسی ، با کسی رابطه جنسی داشته باشد، نظرتان چیست؟

و البته جوابها به شکل زیر بود:

30% گفته بودن که رابطه جنسی بدون عشق محکوم است

13% گفته بودند که خوب غریزه جنسی باید ارضا شود

3% گفته بودند بسیار خوب است

و 53% گفته بودند به ما ربطی ندارد

خوب من در واقع از طرح این نظرسنجی قصد داشتم که اولاً متوجه بشم چند درصد از دوستان (همجنسگرا یا غیر همجنسگرا) به بحث نیاز جنسی بعنوان یک امر مقدس یا امثالهم نگاه میکنند و چند درصد اون را بعنوان یک واقعیت طبیعت پذیرفته اند.

در ثانی جدای از اینکه طراحی پرسشنامه من درست بود یا خیر، میخواستم فرصتی پیش بیاید که درباره جمله Forgive and Forget و کاربرد آن در زندگی همجنسگراها توضیح بدهم.

در قدیم الایام در بین مردم انگلیس رسم بود که اگر از کسی خبط و خطایی سر میزد، دیگران سعی میکردند او را ببخشند و کارش را فراموش کنند، یا به نحوی به جمله Forgive and Forget عمل کنند.

کم کم کار بجایی رسید که متوجه شدند اگر یک نفر یک بار سر شما کلاه گذاشت این اشکال از اوست و اگر دو بار سر شما کلاه گذاشت مشکل از شما است.

خوب راه حل چه بود؟؟؟

راه حلی که انگلیسیها انتخاب کردند بگونه ای اصلاح جمله F&F یا همان Forgive and Forget بود. به این صورت که اگر خطایی از کسی سر میزد به او میگفتند:

I will forgive you, but I wont forget you

یعنی یه جورایی به طرف حالی میکردند که فراموش کردن گذشته به معنی نادیده گرفتن یک سری از واقعیت هاست و همینطور به معنی از یاد بردن گدشته ای است که خواه نا خواه آینده بر آن بنا میشود. ولی خوب در عین حال فراموش نکردن عمل نادرست یک خاطی خللی در بخشیدن فرد خاطی وارد نمیکند.پس شروع کردند و هر چیزی را ثبت کردند و این شد که الآن هرکاری میکنند، میدانند از کجا آب میخورد. میدانند که فلان شخص یا فلان اتفاق کی و به چه دلیلی بر منافعشون تأثیر داشته!

حالا این چه ربطی به نظرسنجی داشت؟؟؟

منظورم این بود که بدون درنظر گرفتن اینکه در عمل با یک فردی که صرفاً بخاطر ارضای غریزه جنسی به سراغ عمل جنسی رفته چه میکنیم، میشود نظر داد که این کار خوب است، بد است و یا بالذات نه خوب است و نه بد!

منظورم این است که از خودتان پرسیده اید چرا اکثر ما ایرانیها همیشه در مورد موضوعات مهم، بجای ابراز نظر، میگیم به ما ربطی نداره؟؟؟! آخه چرا به ما ربطی نداره؟ اتفاقاً خیلی هم ربط داره. ما موظفیم که بفهمیم کار درست چیه و معیار درستی چیه! اولین قدم هم اینه که توی یه نظرسنجی احساس واقعی را ابراز کنیم، نه اینکه چون دوست داریم دیگران کاری به کارمون نداشته باشن، ما هم از ابراز نظر امتناع کنیم و با یه تیریپ روشنفکرانه بگیم به ما ربطی نداره.

بطور شفاف تر باید بگم اگر کسی فقط بخاطر ارضای غریزه جنسی به سراغ شما بیاد، باز هم بهش میگین به من ربطی نداره؟؟؟ آیا نمیرین توی وبلاگتون بنویسین که از شما سوء استفاده کرد؟؟! آیا هی بیخودی آه و ناله نمیکنید؟!

بهتره بجای اینکه ببخشید و فراموش کنید، در عین بخشیدن، یادتون بمونه که چی شده ما به اینجا رسیدیم! بخشی از مشکلات ما همجنسگراهای ایرانی اینه که میترسیم نظر واقعیمون را بیان کنیم و میگیم به ما ربطی نداره!

اگر یک نفر بدون داشتن عشق نسبتاً پایدار دست به عمل جنسی با شخص دیگری بزنه، دیگه نمیشه کاریش کرد، یه جورایی کاری است که شده! حالا این نوبت شما است که بگین کارش درست بوده یا نه! حالا بماند که با فردی که چنین کرده چه باید کرد!

یه جورایی شبیه جمله معروف که میگه: God hates the sin, not the sinner یعنی خدا گناه را تقبیح کرده و نه گناهکار را!!

بنظر من اگر میخواستید موضع بیطرف اتخاذ کنید، بایستی گزینه دوم را انتخاب میکردید، یعنی :

خوب غریزه جنسی باید ارضا شود

یعنی یه جورایی به ما ربطی نداره ولی .....

شاید نظر شما به من کمک کنه که بهتر متوجه بشم چی نوشتم......

آیا نظر شما با من فرق داره؟؟؟