شنبه، فروردین ۲۰، ۱۳۹۰

رابطه‌یابی

فکر میکنم اگر از یه همجنسگرا بپرسیم که چطوری توی ایران بقیه دوستان همجنسگرات را پیدا میکنی؟ خیلی سرراست دو سه تا راه را عنوان میکنه.
معمولاً همجنسگراهای ایرانی یا از طریق منجم و یا از طریق چت‌روم‌های یاهو با هم آشنا میشن و عموماً با هم قرار میذارن. البته شاید یک در میلیون از جمع‌های دوستانه و سربازخانه و خوابگاه دانشجویی و اینجور جاها و با روابط بچه‌گانه هم دو نفر همجنسگرا به هم برسند ولی بدون شک عملی‌ترین راه‌ها همون‌ دوتاست. حالا بماند که توی شهری مثل تهران میشه توی بعضی پارک‌ها هم عرضه سنتی همجنسگراها را داشت، ولی اجازه بدین به راه‌هایی توجه کنیم که هرکی توی بیابون و دهات دور افتاده هم بتونه ازش استفاده کنه.
آهان، داشت یادم میرفت، جدیداً فیسبوک هم اضافه شده. البته جدید جدید هم نیست ولی به قدمت اون دوتا نیست.
حس میکنم دیگه کسی نیست که ندونه توی این سه روش دوست‌یابی بالا، فرآیند تبدیل شده به انجام یه سری پروتکل‌ها. همه چیز قانون داره واسه خودش. اینکه از کجا شروع کنی و به کجا ختم کنی همش بصورت قدم به قدم تعریف شده. 
غالباً اول یه آی‌دی درست میکنی با یک اسم جلف، مردونه، احساسی، باکلاس، سانتی‌مانتال، آناتومیک و یا حتی فیزیولوژیک (هرکدوم بسته به اون چیزهایی که بیشتر براتون توی دوستی و رابطه مهمه، چه میدونم فلان‌جات چقدره یا چقدر طول میکشه تا ارضا بشی)، بعد هم یه چند تا عکس یا کلیپ و یه مقداری صبر و تحمل تا بقول انگلیسی‌ها شکار کنید.

همجنسگراها دیگه براشون مهم نیست که چی هستن. اونی که مهمه اینه که زودتر یا فروکنن و یا فرو بشن در (To Blow or to be Drilled in).
القصه این دنیای مجازی به اونها کمک کرده تا در کمترین فرصت و عموماً بدور از چشم برادران ارزشی همدیگر را در آغوش بگیرند و در دلشان به ریش همه بخندند که چه حالی داد و همانجا یا برای قرارهای بعد تصمیم می‌گیرند و یا به امید آنهایی که آن بیرونند شب را آسوده می‌خوابند که فردا روز از نو و روزی از نو!!
حالا توی تمام این پروسه چند دقیقه اینور و اونور چقدر تأثیر داره نمیدونم ولی حس میکنم همه یه جورایی عجله دارن. از هر ۱۰ نفر که توی چت‌روم یاهو باهات چت میکنن، ۷ نفرشون که کلاً سلام نمیکنن و میرن سر اصل مطلب که میدی یا میکنی؟ بعد تو اولش یه کمی ناراحت میشی و میای خودت را جمع و جور میکنی که یه جواب باکلاس بدی، میگی پوز من فلانه! طرف هم نمیفهمه، اونوقت این حس بهت دست میده که طرف احتملاً توی سوم راهنمایی درجا زده وگرنه هر خری دیگه این روزها تی و بی و وی را میدونه چیه، همونجاست که حس بدی بهت دست میده وقتی فکر میکنی این بابا میره پیش دوستاش سر زمین موقع بیل زدن میگه که جاتون خالی ما رفتیم دیشب یه مهندس را کردیم. آی چقدر میسوزی!!
بعد سعی میکنی ببینی توی شهر شما هستن یا نه!! میبینی طرف مثلاً تهرانه. میگی خوب اینجوری که نمیشه، خیلی دوریم. میگه خوب من میام اونجا. میگی مگه هفته‌ای یا ماهی چند بار میتونی بیای مسافرت. میگه خوب سی‌تو‌سی. اون‌موقع است که متوجه میشی طرف اصلاً توی این باغ‌ها نیست و الآن فقط حشرش بالا زده، می‌گی لامصب من دنبال دوستم. دلم گرفته. می‌خوام با یه گی فقط حرف بزنم. دوست دارم بریم درد دلمون را بهم بگیم. اصلاً دلیل نداره که با هم سکس کنیم. شاید اگه یه روزی با یکی از دوستای هم احساس متوجه شدیم که به هم میخوریم بعدش بریم با هم. 
بعضیاشون شروع میکنن به سکس چت و سعی میکنن همه ماوقع را توضیح بدن که تو حالت بهم میخوره و ایگنور میکنی. و هنوز حس میکنی که چقدر تنهایی.
و چقدر افرادی که سعی میکنن توی روم‌ها برات عکس و فایل بفرستن که تو همشون رو دینای میکنی. تنها خوشحالیت اینه که گهگاهی بعضیا سعی میکنن تو را بوت کنن و چون نمیدونن که تو خیلی خفنی و به این سادگیا بوت نمیشی براشون بیلاخ میفرستی و توی دلت خوشحالی که بهشون آلت زدی، ولی چه فایده که اونها احمق‌تر از اینن که حس هموفوبیاشون را لااقل توی فضای مجازی کنار بذارن.

منجم و فیسبوک هم که هرکدام مثنوی هفتاد من کاغذه تا بخوای بگی چی به چیه. این دوتای اخیر عموماً پر است از آدم‌های اعصاب ندار و نارو خورده و تی‌تیش مامانی که دائم کارشون یا عکس گرفتن از اعضا و جوارحشون و آپلودکردنشه و یا شیر کردن عکس‌ها و کلیپ‌های سکسی. فارغ از اینکه شاید بدن گی‌ها سه قسمت باشد و نه یک قسمت. خیلی از این دوستان فراموش کرده‌اند که غیر از یک‌سوم میانی بدن گی‌ها دو تا یک‌سوم دیگه هم هست که داره فراموش میشه. حس میکنم مغز و قلب ماها توی یک‌سوم میانیمون نیست، هست؟؟

من اگر همجنسگرا نبودم که ابداً برای پیدا کردن دوستانم دنبال چت‌روم‌های یاهو و منجم و فیسبوک نمیرفتم. همینجوریش توی فیسبوک نزدیک ۵۰۰ نفر دوست دارم که همشون را توی دنیای واقعی ملاقات کردم و حداقل شماره تلفن ۲۰۰ تاشون را توی دنیای واقعی دارم که اقلاً با ۱۰۰ نفرشون نون و نمک خوردم و شاید ۳۰ نفرشون دوستای صمیمیم باشن و باید ماهی یک بار یه ارتباطی دوستانه یا کاری با اونها داشته باشم. حالا چی شده که اینقدر از این فضای سایبری مینالم؟؟ بخاطر اینه که اگه برادران ارزشی اینقدر همجنسگرایی را زیرزمینی نمیکردن من میتونستم توی دنیای واقعی هم دوستای همجنسگرای درست و حسابی پیدا کنم و باهاشون ملاقات دوستانه داشته باشم. توی اون ۵۰۰ نفر دوستای فیسبوکیم طبق روش‌های آماراحتمالاتی باید بین ۱۰ تا ۵۰ نفر همجنسگرا یا دوجنسگرا وجود داشته باشه که دیگه من مجبور نباشم درددلم را ببرم پیش اون بابایی که تا پنجم ابتدایی بیشتر کشش نداشته و الان فقط میدونه دنبال یه سوراخه که یه چیزی را بدون کاندوم توش فرو کنه. راستی اصلاً کاندوم چیه؟ تاپ چیه؟ بات چیه؟
خدا لعنت کنه این برادران ارزشی را که غیر از دردسر برای ما ندارن. همین الآنش که بلاگر را فیلتر کردن، باز هم من میام و مینویسم، فقط دردسرم بیشتر شده. خدا همشون را جزای خیر دهاد.

البته یه روش ارتباط همجنسگراها را نگه داشتم تا جدا راجع بهش توضیح بدم. چون فکر میکنم یه تقدس خاصی داره و نباید با کثافت بقیه قاطی بشه. این روشی که دوستش دارم وبلاگ‌نویسیه. راستش تنها جایی که راحت هستی و دوستات همونایین که حرفات را با حوصله میخونن و نظر میدن و درکت میکنن همون فضای وبلاگیه.
درواقع اون بابایی که بجای سلام میگه «از عقب میدی؟» اصلاً حوصلش نمیکشه که بیاد و وبلاگ بخونه. اصلاً طرف سوادش در اون حدی نیست که بتونه بخونه. خیلی هنرکنه بره یاد بگیره که سلام کردن از ادبه. 
خوبی وبلاگ اینه که هرکی از تیریپت یا از حرفات خوشش نمیاد دنبال نمیکنه. خوبی وبلاگ اینه که اونهایی که درد همو میفهمن میتونن همدیگه را پیدا کنن. تنها مشکلی که وبلاگ داره اینه که هنوز وبلاگ نویسی همجنسگرایی توی شهرهای کوچیک و دره‌دهات‌ها رواج پیدا نکرده. به امید روزی که بدون اینها هم بشه بگم همجنسگرا هستم.

۱۷ نظر:

  1. نمیدونم چرا تا تهشو مثل یک احمق خوندم ، هرچند میدونستم چی نوشتی و چی میخوای بگی:دی
    شاید باید قلمت رو از رو نقطه حساس من بر داری:دی

    پاسخحذف
  2. عرفان جون، مگه قلم من روی کدوم نقطه حساسته؟؟ :دی
    یعنی نوشته من تونست باهات ارتباط برقرار کنه؟؟ خیلی خوشحال شدم. خداییش فکر نمیکردم توی این روزگار کسی روده‌درازی ما را بخونه.
    حالا جدای از شوخی فکر میکنم همه‌ی ما از این چیزهایی که نوشتم یه جورایی دل پری داریم و تا یکی از این چیزها مینویسه ناخودآگاه توجهمون بهش معطوف میشه. بنظرم خیلی ساده میشه توی وبلاگ دردت را بیان کنی.
    واسه همین سادگی و رسایی وبلاگه که خیلی دوستش دارم.

    پاسخحذف
  3. حسین عزیز
    من وبلاگ خونددنو از پسر شروع کردم و بعد با وبلاگهای بقیه دوستان آشنا شدم.با اینکه در اوج تنهایی ام از این که شاهد شکل گرفتن موج جدیدی بین هم حس های خودم هستم,خوشحالم.موجی که انگار داره خیلی از اون هایی که شرایط زیرزمینی گی لایف ایران منزوی شون کرده رو نجات میده.

    پاسخحذف
  4. حسين عزيز حرفات دقيقا حرف دل همه ماها بود هممون تو دنياى مجازى با اين جور آدما برخورد كرديم
    واسه همين خوندن مطلبت خيلى واسم جالب بود
    دوس دارم حرفات رو
    باز هم بنويس بيشتر و زود به زود

    پاسخحذف
  5. حس مي كنم از اول صفحه كه شروع به خوندن مطالبت كردم، نفس نكشيدم... مخصوصا اين يكي كه ديدم ديگه بايد كامنت بذارم، ديدم نفسم بند اومده و بالا نمياد... توي اين چند سال فقط مطالب رضا رو مي خوندم، شايد يه دليلش كاليبر باشه، تا اينكه امروز تصميم گرفتم به لينك هايي هم كه رضا پيشنهاد داده سر بزنم....دوس دارم جمله ها رو ببلعم، نمي دونم... يه حس عجيبيه... شايد مال هواشه.... فعلا كه احساساتم جريحه دار شده... خيلي حال كردم و ممنون كه مينويسي....چقدر خوشحال شدم كه آدمايي هستن كه فقط دردشون س.ك.س نيست...
    تازه سلام... 

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. سلام علیکم و رحمة الله
      شما لطف دارید
      خیلی حس خوبیه که یه وبلاگ نویس ببینه واسه دیوار وبلاگ ننوشته
      از اینکه کسانی پیدا میشن که هم‌حس هستن و هم‌درک خیلی خوشحال میشم
      فقط نمیدونم هوای چی چیکار کرده؟
      چرا احساساتت جریحه دار شده؟
      ضمن اینکه احساساتت جریحه دار شده چرا حال کردی؟
      جدی من قاطی کردم و نفهمیدم آخرش چی شد

      و من الله توفیق :))))))

      حذف
    2. ضمناً این پست متنش زیاد بود
      به قلبت رحم کن
      یه ذره نفس بکش لابلای خوندن :))))

      حذف
  6. يه چيز احمقانه بگم، اما مسخرم نكن، انگار شيوه كامنت گذاري توي وبلاگت فرق ميكنه! جاي اسم و آدرس ايميل نداشت... واسه همين ناشناس گذاشتم....ميلم اينه : dintomas88@yahoo.com

    قول دادي مسخرم نكنيا
    ارادتمند
    نويد

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. اختیار دارید
      جای مسخره نداره چون خودم هم نمیدونم چه باید کرد
      کلاً بلاگر وبسایتیه که واسه اونهایی که با آی‌دی gmial لاگین بشن خیلی راحته ولی برای شما که میخوای با آی دی یاهو کامنت بذاری نمیدونم چه باید کرد

      حذف
  7. بين ما يه اصطلاحه كه وقتي يكي خيلي خوش به حالش ميشه يا سرخوش ميشه، بقيه ميگن مال هواشه... در مورد جريحه دار شدن احساساتم، منظورم در اومدن اشكم بود، از ذوق زدگي... البته حالا يواش يواش به زبان مشترك ميرسيم با هم و سعي ميكنم جوري بنويسم كه واضح تر باشه... الان يه جلسه كاري دارم و بعدش مي خوام مقاله دكتر نراقي رو كه گفته بودي بخونم...
    راستي، سلم يادم رفت...سلام حسين آقا....

    ارادتمند
    نويد

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. سلام نویدجون!

      از اینکه این پست‌های دست و پا شکسته ما تونستن اشک شوق کسی را در بیارن احساس دست‌پاچگی بهم دست داده چون اصلاً برای یه همچین روزی آماده نبودم و فکر میکردم که نهایتش حرفهام باعث میشه یه عده نظرشون را بهم بگن و من از یک مکالمه دو طرفه لذت ببرم. ولی حالا که اینجوری شده شاید اصلاً یه کارتل وبلاگی واسه همجنسگراها بزنم و بعد یه تلویزیون و همینجوری برو تا موارد دیگه .... :دی

      اینکه زبانمون مشترک بشه خیلی خوبه و من موافقم که با هم انگلیسی صحبت کنیم که اگه من اصطلاحی را نفهمیدم بتونم توی گوگل سرچش کنم و دیگه برای توضیح وقت گرانبهای شما را نگیرم. الآن هم من باز نفهمیدم که مال هواشه یعنی چی؟ به کدوم داستان تلمیح داره و الآن فحشه،‌جوکه، چی چیه؟

      ریگاردز،
      مخلص شما حسین

      حذف
  8. انگليسي ؟! پس بايد كلاس زبان هم برم... ؛-) نكنه فك كردي من خارجم ؟ نه.... من توي وطنم....
    اين ماجراي مال هواشه هم جالب شد بينمون... حالا ايشالا يه روز كه بياي شيراز (آره، من شيرازم) اونوقت لمسش ميكني ( از فهميدن هم رده ) كه چه معاني بلندي ميتونه داشته باشه...
    اينكه خيلي هيجان زده شدم از نوشته هات واسه اينكه كه تاحالا رابطه نزديك ( البته نه از نوع سوم ) داشتم با پسر ها اما هيچكدوم نمي دونستن كه گرايش من چيه، هرچي هم نخ مي دادم به طرف و حرفاي روشنفكري مي زدم كه آقا، برادر من، انسان، همجنسگرا هم يه مدلشه، اما انگار همه ي اطرافيانم دگرجنسگرا آفريده شدن... اين كامنت رو مي خواستم توي يه پست ديگه بذارم، اما اينجا يهو حسش اومد كه بگم... به قول تو عاشق هركي هم شدم، دگرجنسگرا از آب در اومد... بعد به گه خوردن ميافتم كه چرا نزديكش خوابيدم...
    از كامنت رد شد، به نظرم بايد يه وبلاگ را بندازم ؛-)

    ارادتمند
    نويد
    بازم يادم رفت...
    سلام حسين خان....

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. سلام نویدخان شیرازی
      چطوری کاکو؟
      خوب البته انگلیسی را شوخی کردم! خواستم بگم واقعاً نفهمیدم قضیه چیه و لااقل اگه انگلیسی بود یه چیزی توی اینترنت دربارش پیدا میشد.

      قبل از هر چیز باید بگم که بله! یه وبلاگ راه بنداز که از نون شب واجب‌تره
      من به یکی از دوستان خیلی توصیه کردم یه وبلاگ داشته باش ولی خوب اون فعلاً از مریدان فیسبوکه و فکر میکنم طول میکشه تا گول بخوره و بیاد توی امر وبلاگ‌نگاری
      راستیتش برای فرهنگ‌سازی توی جامعه ایران و بخصوص جامعه همجنسگرایی ایران، این وبلاگ‌ها هستن که تأثیر خواهند گذاشت و نه کامنت‌ها و استتوس‌های فیسبوکی که البته من تأثیر اونها را هم نفی نمیکنم :)

      درباره دگرجنسگرایی هم شاید همه اون دوستان و اطرافیانت دگرجنسگرا نباشن. من این تجربه برای خودم پیش اومده که یه دوستی بعد از اینکه حدود ۲ سال توی جمعشون درباره همجنسگرایی و روشنفکری صحبت کردیم تازه فهمیده که همجنسگراست و به من میگه که حدس میزدم همجنسگرا باشی ولی بهت نگفتم. بعد الآن هم مثل اون اوایل بچگی‌های ما شروع کرده داره به یکی یکی دوستانش میگه که به پسرا علاقه داره. باهاشون میشینه فیلم Prayers for Bobby را نگاه میکنه و از این حرفا. خلاصه شده یک همجنسگرای دوآتشه.
      مطمئن باش تو هم بعد چند وقتی میبینی این دوستات بعضیاشون اینطوری بودن.

      حذف
  9. سلام حسين جون... ديدي بالاخره يادم موند اولش سلام كنم....
    از فيس بوك و بقيه شبكه هاي اجتماعي خوشم نمياد، اما وبلاگ ايده خوبيه...اما اينم كه يه مخاطب حرفه اي باشم شايد يه راه جديد باشه... البته دارم به اين هم فكر ميكنم كه اگه چند نفر باهم وبلاگ راه بندازن، خيي قوي تر ميشه كار كرد... شايد يكي دو نفر رو پيدا كردم...
    چه حس شيريني داره وقتي با يه همجنس و هم گرايش صحبت ميكني....ممنون كه جواب كامنت هام رو زود و با حوصله ميدي... راسي خيلي دلم مي خواد مقاله دكتر نراقي رو بخونم اما هركاري مي كنم نمي تونم فايل رو دريافت كنم، اگر داريش خيلي ممنون ميشم كه برام ميل كني يا لينكي غير از اينهايي كه معرفي كردي بدي چون نه از سايت خودش و نه از لينك پي دي اف نتونستم بگيرمش....
    بلكه هم امام حسين طلبيد، اومدم عراق حضوري ازت گرفتم :دي البته خارج از شوخي، مدتيه كه قرار شده براي يك قرار كاري برم سليمانيه اما خانواده نذاشتن.... اونجا چجوريه ؟ آرومه يا نا امنه ؟!
    دارم به كار كردن و فرهنگ سازي روي اطرافيانم فكر مي كنم... اينكه گفتي ممكنه كشف و شهودي اتفاق بيافته، كلي دلم رو گرم كرد...

    ارادتمند
    نويد

    پاسخحذف
  10. سلام بر حاج نوید
    آقا شما اصلاً نیازی نیست سلام کنی! انرژی میبره. من خودم سلام برداشت میکنم

    فیسبوک و بقیه شبکه‌های اجتماعی کارکردهای خودشون را دارن که بنظرم نباید بخاطر اون کارکردها فراموش کنیم که وبلاگ هم کارکردهای ممتازی داره :دی
    چی گفتم اصاً
    درباره وبلاگ بگم که نظر شخص من اینه که لزومی نداره وبلاگ حتماً تبدیل بشه به یک پایگاه خبری و خبرگذاری یا وبسایت یه وزارتخونه. همینکه هر همجنسگرایی احساس وظیفه کنه که وبلاگ داشته باشه و موارد مهمی که به ذهنش میرسه را با بقیه مطرح کنه خیلی هم خوبه و مفید.
    یعنی کلاً اگه دنبال کسانی نگردی که برای نوشتن بهت کمک کنند باز چیزی را از دست ندادی. ضمن اینکه تکی وبلاگ نوشتن توی ایران امن‌تره.

    ضمناً درباره طلب امام حسین هم باید بگم که ترسم نرسی به کعبه ای اعرابی! این راه که میروی به ترکستان است. خلاصه ما گفته باشیم که دیگه عراق نیستیم و اگه رفتی و ما را پیدا نکردی نیای اینجا گله و شکایت کنی.
    خارج از شوخی بگم که من خودم بغداد بودم و در مقابل بغداد فکر میکنم سلیمانیه خداست چون خود بغدادی‌ها میگفتن که خیلی قشنگه و تر و تمیزه و البته وضعیت امنیتش هم که مثل دوبی هست دیگه. وقتی میگم دوبی یعنی خودت تصور کن امنیت را دیگه، چون امنیتش با نیروهای خود کردستانه و از بقیه عراق جداست. ضمناً ترسی نداره که رفتن به سلیمانیه چون ایرانیا اکثراً واسه کنسرت‌ها و خوشگذرونی میرن اونجا و همه هم تعریف میکنن.

    کار کردن و فرهنگ‌سازی را پایتم اگه بتونی یه تعریفی از لایف استایل استاندارد گی‌ها بتونی تعریف کنی :دی هه هه هه! خیلی سخته :))

    چاکر شما
    حسین

    پاسخحذف