بعد از نوشتن پست "ازدواج به سبک ایرانی" لازم دیدم یه کمی توضیحات اضافه کنم.
راستش فکر میکنم توی ما همجنسگراها هم مثل دگرجنسگراها یه عده هستن که به ازدواج اعتقاد دارن! یعنی یه جورایی دوست دارن یه عشقی داشته باشن که فقط مال خودشون باشه و فقط به اون تعلق خاطر داشته باشن.
راستش فکر میکنم توی ما همجنسگراها هم مثل دگرجنسگراها یه عده هستن که به ازدواج اعتقاد دارن! یعنی یه جورایی دوست دارن یه عشقی داشته باشن که فقط مال خودشون باشه و فقط به اون تعلق خاطر داشته باشن.
یه چیزی که در این میون آزار دهنده بنظر میرسه اینه که توی ایران، یه عده دگرجنسگرا وجود دارن که ازدواج را حق مسلم خودشون میدونن و اصلاً به احساسات ما همجنسگراها اهمیت نمیدن.
اگر من الآن توی ایران ازدواج کنم، اولاً باید به هزار جور ترفند متوسل بشم تا ازدواجم از دید دگرجنسگراها پنهان بمونه و ثانیاً شاید خیلی از آزادی های عمل را توی زندگی از دست بدم. مثلاً شاید من بخوام برای ادامه تحصیل از ایران برم. اولین وظیفه ای که دارم اینه که یه فکری برای همسرم بکنم. نه اون میتونه تنها زندگی کنه و نه من میتونم بدون اون نفس بکشم!
بنظرم این یه حسی از کیفیت ازدواج به دست میده! ولی آیا من الآن میتونم چنین مسئولیتی را قبول کنم؟ یعنی آیا میتونم هزینه زندگی دو نفر را توی مثلاً کانادا تأمین کنم؟؟ یا بهتره بگم آیا خواهیم تونست هزینه زندگی هردومون را در اونجا تأمین کنیم؟
از طرفی هم اگر بخوایم توی ایران بمونیم، با این وضعی که دوستان دگرجنسگرا درست کردن، من نه میتونم ادامه تحصیل بدم و نه میتونم با عشقم از زندگی لذت ببرم. یه زندگی سگی! که اون هم به نوعی سخته. بخصوص اگه بخوای مثلاً برای دوستان و آشنایان وانمود کنی که این آقاهه که باهات زندگی میکنه یکی از رفقای کاری یا دانشگاهیته و توی عمرت همیشه فاصله مطمئنه نیم متر را باهاش رعایت کردی و میکنی و خواهی کرد. :دی
فکرشو که میکنم هم حالم به هم میخوره.
هرچند اگر من مثلاً برم کانادا میتونم اونجا بصورت رسمی ازدواج کنم، ولی الآن که توی ایران هستم. فعلاً که معلوم نیست تا کی ایران هستم. نباید یه فکری برای الآن بکنم؟