اگر همجنسگرا هستید و مثل من کامینگاوت (تظاهر، آفتابی شدن، اعلام وجود، بروز یا هرچی) کردید احتمالاً یه سری جملات کلیشهای را از دوستانتون شنیدید. جملاتی که اگر همجنسگرا نیستید احتمالاً چهار پنجتاشون تا همین الآن مثل برق از توی ذهنتون گذشتن.
مثلاً بعضیها میگن حتی یه مورچه (یا هر حیوان دیگه) هم میفهمه که باید به جنس مخالفش گرایش پیدا کنه! یا میگن اگه همجنسگرایی آزاد بشه و همه بخوان همجنسگرا بشن که نمیشه! بعضیها هم با تعجب میگن که یعنی سینههای یه زن برات جذابیتی نداره و از اون بدن سفت و کثیف و پشمالوی مردا خوشت میاد؟ یک جمله خیلی معروف هم که لابد همه شنیدیم اینه که فلان جا برای اجابت مزاجه و نه لذت جنسی و مجامعت!
خوب من فعلاً نه قصدش را دارم که به چنین سؤالاتی جواب بدم و نه حالش هست. جواب به چنین سؤالاتی هم عموماً نیاز به ممارست و دقت داره چون هرجور گافی که بدی باعث میشه که یا یه دعوایی بالا بگیره و یا اینکه یه خواننده بیاطلاع را برای مدتها به سمت ناکجا آباد معرفتی رهنمون بشی!
فارغ از همه اینها یه مطلبی که با یکی از دوستان غیرهمجنسگرا مطرح شد و شاید تا حالا به چشمتون نخورده اینه که همجنسگرایی نه طبیعیه و نه نرمال!
راستش من نظرم اینه که بله! همجنسگرایی نرمال نیست چون اگه در بهترین شرایط با دست بالا گرفتن آمار همجنسگراها مثلاً بگیم ۱۰ درصد جامعه همجنسگراست باز فاصله زیادی با میانگین جامعه داره و از میانگین جامعه که کم و بیش حدود ۹۰ درصدشون دگرجنسگرا هستن انحراف (Deviation) فاحشی داره.
شاید یه عدهای بگن که گرایش جنسی یه کمیت فازی هست و شبیه یه طیفه. یعنی اگه درصد علاقه به همجنس در افراد غیرهمجنسگرا را هم در محاسبات وارد کنیم و میانگین وزنی بگیریم ای بسا همجنسگرایی هم در محدوده نرمال جامعه قرار بگیره.
در جواب من میگم که محدوده همجنسگرایی در طیف گرایش جنسی و همچنین مرز نرمال بودن را میشه طوری انتخاب کرد که همجنسگرایی عمراً نرمال نشه. هدف من اینجا مجادله سر روشهای دستی نرمال کردن یا نکردن نیست. مهم اینه که اکثریت مطلق جوامع (بیشتر از دو سوم یا هفتاد درصد) غیرهمجنسگرا هستند و در چنین مواردی نرمال بودن را با اکثریت جامعه میسنجند. اهمیتی هم نداره چون مثلاً با این معیار چپ دست بودن، معتاد بودن، ارتزاق از راه دزدی و یا حتی آخوند بودن هم نرمال نیستند. در هیچکدام از این موارد نرمال بودن یا نبودن دلیلی برای تعیین نوع رفتار ما با این اقشار نیست. ای بسا توی یک جامعهای زیر ۲ درصد از افراد یه جامعهای آیکیو بالای ۱۴۰ داشته باشن، آیا این نرمال نبودن دلیل میشه که ما بریم و تمام نخبههای اون جامعه را قلع و قمع کنیم؟؟
بله! همجنسگرایی نرمال نیست و ای بسا نرمال نبودن هم افتخاری باشه توی این فضا!!
ولی اینکه آیا همجنسگرایی طبیعی هست یا نه جای بحث داره. احتمالاً منظور اونهایی که میگن همجنسگرایی طبیعی نیست اینه که همجنسگرایی حاصل دست بردن انسان در روال طبیعی هستش. یعنی مثلاً اگر شیطان یا نفس اماره نبود و هوا و هوس بر انسان چیره نمیشد حتماً همجنسگرایی هم دیده نمیشد. استدلال اونهایی که میگن همجنسگرایی طبیعی نیست بیشتر روی انتخابی بودن این گرایش تأکید داره. یعنی روال طبیعی اینه که آدم دگرجنسگرا باشه و این خود انسانه که رفته سراغ عملی بر خلاف خلقتش. مثلاً استفاده از هروئین که ۱۶ برابر لذت جنسی به آدم حال میده بر خلاف روال طبیعی هستش و کاری است انتخابی. میدونیم مصرف هروئین شاید خیلی حال میده ولی چون بر خلاف طبیعت انسان هست آخرش به نابودی منتهی میشه و یه همچین سرنوشتی منتظر همجنسگراها هم هست. البته همونطوری که یه معتاد به هروئین بیمار تلقی میشه یه همجنسگرا هم بیماره و باید بهش کمک بشه تا به راه راست برگرده.
دوستانی که به این دلیل فکر میکنند همجنسگرایی طبیعی نیست دچار یه اشتباه کوچیک در استدلالشون شدن و اون اینه که در پس همه دلایلشون دارن میگن هرچیزی من فکر میکنم خوبه طبیعیه و هرچیزی که به مذاق من نیست غیر طبیعیه!!
افرادی که اینطوری استدلال میکنن معمولاً با شنیدن دیده شدن همجنسگرایی در حیوانات از تعجب شاخ در میارن. گاهی هم میگن که این مشاهدات همجنسگرایی در حیوانات یا متقن نیست و یا با اغماض همجنسگرایی تلقی شده. من اصلاً قصدم این نیست که با استدلال دیدهشدن روابط همجنسگرایانه در پنگوئن یا میمون و یا سایر حیوانات بگم که یه همچین رفتاری در انسان طبیعیه. چون احتمالاً حداقل یه حیوونی پیدا خواهد شد که یا یه دونه بیشتر از اون توی دنیا نیست و یا پراکنشش توی زمین طوریه که اصلاً بخواد هم نمیتونه همجنسگرا باشه و این میشه پایه احتجاجهای اونهایی که وکیل و وصی خدا هستند.
من میخوام بگم که طبیعی و غیرطبیعی باید تعریف مشخصی داشته باشه تا بتونیم دربارش بحث کنیم. مثلاً همین استفاده از مواد مخدر توی یه سری حیوانات هم دیده شده و اینکه بگیم یه نفر که هروئین مصرف میکنه داره کار غیرطبیعی میکنه درست نیست. شاید طبیعت یه سری فرآیندها داشته باشه که برای ما خیلی هم خوشآیند نباشه. مثلاً یه زمانی طبیعت با طاعون، وبا، سل، ذات الریه و حتی جنگ و قحطی داشت جمعیت انسانها را کنترل میکرد که خود انسانها دست بردن توی طبیعت و با پیشگیری از بیماریهای مسری و بهداشت و یا صلح جهانی و کشاورزی صنعتی تعادل جمعیت و مصرف منابع زمین را بطور کلی بهم ریختن. الان طبیعت تغییر روش داده و داره از چیزهایی مثل سرطان، خودکشی، خشکسالی و گرمایش جهانی استفاده میکنه تا دوباره به تعادل برگرده. لزوماً هر چیزی که طبیعی هست به مذاق ما نیست و هرکاری که خوشایند ما هست به صلاح طبیعت نیست.
الآن آیا همجنسبازی یه عدهای بیشتر برای طبیعت بده یا نابودی جنگلها برای توسعه کشاورزی صنعتی و استفاده از چوب درختان برای تولید کاغذ و چاپ کتب مقدسی مثل قرآن و تورات؟ انصافاً اگه دو تا مرد با هم بخوابن ضررش بیشتره یا تولید فرآوردههای هورمونی و اصلاح ژنتیکیشده و ایجاد بیماریهایی مثل جنون گاوی؟ اینهمه بدبختی از رشد بیرویه جمعیت انسانها ناشی میشه که نهایت تقابل با روند طبیعته. حالا بده دو نفر همجنسگرا با هم باشن و بجای تولید بچه جدید یه بچه پرورشگاهی را بزرگ کنن؟؟ البته رسیدگی به ایتام هم در دین مبین اسلام خیلی توصیه شده، چرا این را نمیگین؟؟
حالا کل این مطالب به کنار، طبیعی بودن یا نبودن همجنسگرایی را اولاً باید با دانستن تعریف درست کلمهی «طبیعی» و ثانیاً با تحقیق علمی و مستدل تشخیص داد. مثلاً بعضیها ژنتیک بودن یا مادرزادی بودن را از ملاکهای طبیعی بودن میدونن. حالا آیا بر اساس این ملاکها و بدلایل مشابه دیگه همجنسگرایی طبیعی هست یا نه این دیگه کار پژوهشی میخواد و نه سفسطه و فلسفهبافی صرف!! تعداد دندونهای اسب را باید شمرد، با استدلال نمیشه حسابشون کرد.
فارغ از اینکه یه چیزی طبیعیه یا نه باید تأکید کنم که طبیعی نبودن یه عملی هم نباید ملاک تخطئه کردن اون کار باشه. ای بسا خیلی چیزهایی که شاید (البته به نظر من) غیرطبیعی هستند و بسیار هم مقبول واقع شدن و کسی به اونها اعتراضی نمیکنه مثل استفاده از تلویزیون و اینترنت برای کسب اطلاعات.
اینهمه گفتم تا به این نکته برسم که من اینجا نمیخوام برای جامعه تعیین تکلیف کنم که باید همجنسگراها را بپذیرن یا نه! اون دیگه با وجدان خودتون.
من میخوام بگم که من همجنسگرا هستم و گرایشم را هم دوست دارم.همینیه که هست و تا حالا کسی توی مراجع علمی ادعای تغییرش را نکرده. من هم اهل این نیستم که برم انرژی درمانی و رمالی و از این بحثها. یا مثلاً کل مغزم را با شوک الکتریکی ریست کنم که مثلاً شاید همجنسگرایی از سرم بپره و اگه نشد یه شوک الکتریکی دیگه یا اگه نخواستم دیازپام بخورم که اصلاً توی این دنیا نباشم که به این عمل شنیع فکر کنم و یا مثلاً هورمون زنانه تزریق کنم تا بصورت شیمیایی عقیم بشم. اینها همش راههاییه که آدم دلش نمیاد در حق یه سگ هار هم انجام بده، چه برسه به من که کلی واسه این جامعه کار مفید کردم و مخی هستم واسه خودم. حیف من نیست؟!؟!
مخلص کلام اینکه چون روانشناسها و پزشکها تا حالا به هیچ راه تغییری برای افراد شبیه من دست پیدا نکردن (البته تا حالا - فعلاً به بعداً کار نداریم) پس کسی حق نداره من را بخاطر گرایش جنسیم سرزنش کنه. حتی شما دوست عزیز!!!